زمان....


خونه تنهایی ملینا


زمانی بود که در دلم نشستی ، با تمام وجود دلم را شکستی،رفتی و آن روزها گذشت ، نه یادی کردی از من ، نه گرفتی سراغی از دل من ، یادم می آید لحظه رفتنت گفتی دیگر نه تو نه من!
نمیخواهم بازگردم به گذشته ، باز هم مثل گذشته تکرار میکنم که گذشته ها گذشته اما شاخه ای که شکسته ، دیگر نشکفته…. دلی که شکسته دیگر به هیچ دلی ننشسته…
چه دلتنگی هایی کشیدم ، چه تلخی هایی چشیدم ، هر چه میرفتم ، نمیرسیدم، هر چه نگاه میکردم ، نمیدیدم …
قلبم به دنبال حس تازه بود ، بی احساسش کردی و به دنبال آتشی دوباره بود ، خاکسترش کردی و دیگر امیدی درونش نبود…
با آن حالی که داشتم ، اگر در حال خودم نیز نبودم باز هم میفهمیدم چه دردی در دل دارم…
با آن دل شکسته ، این من از زندگی خسته ، در خواب هم قطره های اشک ،بی خیال چشمانم نمیشدند!
شبهایم روز نمیشد، هر کاری میکردم دلم آرام نمیشد ، این دل خوش خیال هم بی خیال تو نمیشد!
به این خیال بود که شاید دوباره بیایی ، شاید خبری از آن بگیری…
پیدایت که نکردم هیچ ، خودم را هم گم کردم ، بعد از آن خودم را در به در کوه و بیابان کردم…
نمیگویم به تو این رسمش نبود ، شاید رسم تو دلشکستن بود ، نمیگویم که چرا رفتی ، شاید رفتنت پایان غم انگیز این قصه بود ، نمیگویم که چرا به دروغ گفتی عاشقم هستی ، شاید عشق از نگاه تو،به معنای بی وفایی بود!
نمیخواهم به گذشته بازگردم و چشمهایم را تر کنم ، زیرا دوباره باید با یادت روزهایم را با غصه سر کنم..



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+ شنبه 4 آذر 1391برچسب:, ساعت 14:39 بـ ه قـلمـ میلینا



طراح : صـ♥ـدفــ